- ۹۸/۰۲/۲۴
- ۰ نظر
یا مَن لا یُرجی الّا فضله
ماه رمضان خیلی ماهِ حضرتِ اباعبدلله (ع) است انگار! البته کدام ماه است که ماهِ حضرتِ اباعبدلله (ع) نباشد؟ اما انگار ماه رمضان یک طورِ ویژه ای به ارباب (ع) متصل باشد، آدم چه بخواهد چه نخواهد از بعد از ظهر به بعد یادِ امام (ع) می افتد، انگار آدم با همه وجودِ خودش میشود روضه خوان! با لب های ترک ترک، با گلوی خشک شده، با تنِ بی رمق.. آه که پیوندی ست عجیب بینِ غروب های این ماه و اربابِ ما..
از آخرین غروب های ماه مبارک برایتان مینویسم آقایِ بیست و شش م! و فکر میکنم احتمالا حالا نشسته اید یک گوشه و با چشم های بارانی زیارت عاشورا میخوانید یا زیر لب روضه ای برای زمزمه دارید.. سلام بر شما و نماز و روزه و عبادت و زیارت هایِ شما! ما هر سال اولِ ماه خدا با خودمان میگوییم: " ترسم که به جایی نرسم این رمضان هم / بسیاااار به عمرم رمضان آمده.. رفته...*
" غروب است، در این لحظات آخر با خودمان فکر میکنیم ماه رمضانِ امسال هم مثلِ همان رمضان های هرسال چقدر زود آمد و رفت! ما کجا بودیم این همه روز؟ چرا دوباره یادمان رفت؟ و با اندوه فکر میکنیم آیا میشود این روزهای آخر کاری کرد که مثلِ قبل با دستِ خالی شهر خدا را بدرود نگوییم و دوباره نشویم همان آدم قبل از رمضان که بودیم؟
غروب است، یاد یاوران بزرگوار حضرت ارباب (ع) افتادم، یادِ جنابِ زهیر ، جنابِ حر.. یاد همه آنهایی که همین لحظه های آخر به خود آمدند و دست پر هم رفتند.. یادم افتاد : این حسین (ع) است که با خود همه را خواهد برد.. حتی آنهایی که هر سال به خودشان قول میدهند اما باز حواسشان پرت میشود، همان ها که وقتی سوتِ حرکت قطار را میشنوند تازه به خودشان میآیند! غروب است و ما دقیقه نودی ها مثلِ همیشه جز کرامت ارباب (ع) دست آویزِ دیگری نداریم! که تنها وسیله سعادت دنیا و آخرتِ ما همین است.. همین حُب.. همین اتصال.. آمده ایم بگوییم شما هم اگر میشود میان نجواهای عاشقانه تان با حضرتِ سفینة النجاة(ع) برای ما غرق شدگانِ لحظه آخری دعایی کنید ای کاش..
با فروتنی،
یک نامه نویسِ لحظه آخری!
* شعر از آقای محمدمهدی سیار است.
- ۹۸/۰۲/۲۴